با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید
به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين
وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد
و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
رجی تند سوار ماشین شد و گفت:باید بریم دنبالشون!اینا یه ریگی به کفششون هست!
پاملا:از کجا میدونی؟
_آخه وقتی راننده هه فهمید من پلیسم ترسید و رفت و تو ماشینش و به دوستاش یه چیزایی گفت.
من:آخه الکس گفته بود باید بریم اداره پلیس!کار مهمی باهامون داره!مگه الکس تو رو نفرستاد دنبال ما؟
_چرا ولی این مهم تره!باید بفهمیم اینا چیکارن و کجا میرن.
من:آمممم....باشه قبوله آتیش کن بریم!
راننده جلویی تا فهمید ما میخوایم حرکت کنیم حرکت کردو رجی هم گاز داد و رفت دنبالش.
****
نیم ساعت بعد:
رجی:معلوم نیست کجا دارن میرن!چه راه طولانی ای!
پاملا:من شماره پلاکشو یادداشت می کنم!
من:رجی قیافه ی راننده رو تو این سرچ کنم ببینم چی میاره؟
رجی:فکر خیلی خوبیه باشه!
من قیافشو توی ستگاه ترسیم کردم و یه اطلاعاتی آورد.
رجی:بخونشون ببینم!
من:اسمش سایمون اریکه 27ساله مجرده تا حالا هم14بار دستگیرش کردن و هر 14 بار هم فرار کرده.بیش ار37 تا سرقت داشته و 29 تا هم قتل انجام داده.قبلا هم یه نامزد داشته که اونو توی استخر کشته و
جسدشو توی سونا خشک رها کرده!میگن تا حالا به همچینخلافکار حرفه ای ای برنخوردن!فکر کنم حالا واقعا این مهمتر از کار الکس باشه!
پاملا:از کجا معلوم که الکس هم میخواسته در مورد همین باهامون صحبت کنه!
رجی:بعید میدونم چون اگه کار به این مهمی داشت دوباره بهمون زنگ میزد.این ادامه ی قسمت1 بود بخاطر همین اینقدر کم بود!